هستیهستی، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره
هلناهلنا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های آسمانی مامان و بابا ، هستی و هلنا

پاییز 93

1393/9/26 14:49
307 بازدید
اشتراک گذاری

جوجو کوچولو دیگه ماشاا... بزرگ شده . تو همه کارها کمک میکنه و همه کاراش را میخواد خودش انجام بده . گاهی کمی لجبازی میکنه ولی خیلی شیرینه .

با تلفن حرف میزنه و میگه ییییییلام یعنی سلام بعد میگه خوبی بعد همه چی رو تعریف میکنه فکر میکنه کسی که اونوره خطه می بینه این چکار میکنه و چیو میگه آخرشم میگه خبافظ یعنی خداحافظ

اینم عکسهای پاییز 93 دختر 2.5 ساله ما :

هشتم مهر ماه جوجه کوچولو با مامان و خاله محبوبه اومد سرکار

دهم مهر ماه : فسقلی عاشق این روسریه . خودش میره سر وقت لباسهاش و برای خودش لباس انتخاب میکنه

اینم تیپش برای بیرون رفتن

یازدهم مهر ماه : قرتی خانم ژست میگیره برای ما

وقتی میخواد قایم بشه چشمای خودشو می بنده و میگه من اینجا نیستم .

اینجا هم دختر ما تو ماشین هایپر می

دوازدهم مهر با مامان دو تایی رفتیم پارک پیاده روی به قول هستی

جوجه عاشق ددر رفتنه و غذا خوردن بیرون : سیزدهم مهر ماه به هستی گفتیم نهار میخوایم بریم بیرون خلاصه بچه از صبح حاضر شد و گفت بریم دیجه تا بالاخره ساعت 2.5 -3 رفتیم و هستی تا راه افتادیم تو ماشین خوابش برد . ما هم دیدیم جوجه خوابه تصمیم گرفتیم بریم جاده امامزاده داود و رفتیم اونجا نهار خوردیم ولی هوا خیلی سرد شده بود و هستی هم  کلی کیف کرد :

 

بیستم مهر 1393هستی در حال نقاشی کردن رو تخته آهن رباییش

عسل من عاشق بلاله و همه کاراشم دوست داره خودش انجام بده از پوست کندن تا کباب کردن و خوردن .

بیست و سوم مهر ماه

دوم آبان ماه مهمانی دوره خونه خاله محبوبه بود .

چهارم آبان : صبحها جوجه تو خواب ناز پتو پیچ میشه و تحویل بابایی میشه . انقدر عمیق و شیرین مثل فرشته ها می خوابه که آدم دلش نمیاد ازش جداشه و میخواد همش ببوسه و بوش کنه .

یازدهم آبان ماه 93 : دختر من نه تنها کارهای خودشو میکنه به مامان و بابا هم خیلی کمک میکنه اینم یه نمونش که حتی وقتی از بیرون میایم در خونه را باز میکنه . قربونش بشم رنگ کلید ها رو هم میدونه که هرکدوم برای کجاست .

سیزدهم آبان : دخترم از حمام در اومده و آش میخوره بعد به من میگه عکس بنداز . قربون قرتی خودم بشم من

 

بیستم آبان 93 : دخترم 2 سال و نیمه شد . باورم نمیشه جوجو کوچولوی ما داره بزرگ میشه و قد میکشه و هر روز شیرین تر میشه .

چهاردهم آذر : دخترم خیلی به مامانش کمک میکنه . دیگه تو خونه ما میز ها رو هستی تمیز میکنه تا میز جلو مبلی یه ذره کثیف میشه میگه مامان کثیف شده شیشه پاک کن بده تمیز کنم . قربون دستای کوچولوت بشم .

اینم دختر خوشگل ما کت کوچیکیای باباشو پوشیده

هجدهم آذر ماه 93 : جوجه عاشق سوپه . هر کاری هم که آیناز و رها میکنن تکرار میکنه . اینجا نشسته بود و با آیناز سوپ میخورد و آیناز نان را در سوپ میکرد و با دست میخورد هستی هم تکرار میکرد بعدشم دستای خودشو میخورد . شیرین عسل

آنا و آتا برای دخترا خونه درست کردن و جوجه ها تو خونه در حال دکتر بازی هستن اینم خانم دکتر قرتی ما که میخواد مریضشو معاینه کنه .

بیستم آذر : جوجه تازگیها یاد گرفته اینطوری لیمو شیرین و پرتقال بخوره خیلی شیرین میخوره بعد که کمی لهش کرد و آبشو خورد میده به من میگه بیا پوستشو بخور تعجب

بیست و یکم آذر هستی و مامان و بابا رفتیم جمعه بازار که سر کوچه زدن بعدشم نشستیم و هستی خانوم بلال خورد .

بیست و دوم آذر

پسندها (1)

نظرات (0)