سفر پاییزی به سرعین و آستارا
28 آذر ماه 1393 ساعت 4 صبح حرکت کردیم به سمت سرعین . با اینکه زمستان بود ولی هوا بسیار عالی بود و اینم چند تا عکس از جوجه :
روز بیست و هشتم در رستوران موقع خوردن شام
و اینم جوجه در حال زیتون خوردن
روز بیست و نهم سه تائی من و بابا و هستی رفتیم برای هستی تیوپ اردک بخریم که بریم آب بازی ولی در هنگام خرید پسر من ماشین رو انتخاب کرد و خوشحال یک عدد تیوپ ماشین خریدیم و بعد هستی و مامان رفتن قهوه سوئی . چون زمستان بود استخر ها بسیار خلوت بود و کلی کیف کردیم . البته شایان ذکر است جوجه خانوم از بدو ورود شرط کرد که سرمو نشور . قربون چرکولکم بشم من . بعدش ناهار دیزی زدیم به بدن و خلاصه خیلی کیف کردیم
روز یکشنبه سی ام آذر حرکت کردیم به سمت آستارا . گردنه حیران مثل همیشه فوق العاده بود و هوا هم آفتابی و لذت بخش .
ظهر رسیدیم آستارا و رفتیم بازارچه که البته خانوم خانوما با هزار دوز و کلک و وعده وعید همش تو بغل من و بابایی بود و خسته هم شده بود !!!!!!!
اینم قیافه مش قربون ما که حتی کلاهشم درست نمیزاشت
که البته که وقتی براش کاکائو خریدیم کلا تغییر موضع داد این شد قیافش :
شب یلدا تو آستارا بودیم و از اون عکسی در دسترس نیست ولی حسابی خوش گذشت و دوشنبه یکم دیماه به سمت تهران برگشتیم و جوجه حسابی تو ماشین کیف کرد اینم دختر خوشحال من بعد از بیدار شدن از خواب به همراه ماشین صورتیش که خودش خریده :