دختر باهوش
گل دخترم خیلی ماشاا... ماشاا.. خیلی باهوشه . دیروز موبایل باباجونو گرفته بود دستش و میزاشت دم گوشش . قربونت برم که میدونی اون برای چه کاریه .
لیوان های برچ هوشش رو که تو هم می کنم قشنگ با دست چپش میگیره و با دست راستش دونه دونه از تو هم درشون میاره ، به آخریشم که میرسه با هر دو دستش تست میکنه که تموم شده بعد خوشحال پرتشون میکنه و برای خودش دست میزنه .
یه کار جدید دیگه هم اینه که یاد گرفته توپ که دستش میدی پرت کنه ولی هنوز خیلی خوب نمیدونه باید چه جوری باهاش بازی کنه .
حلقه هاشم دونه دونه از تو جاش درمیاره قبلا چپشون می کرد تا همشون بریزه ولی الان یکی یکی از بالا در میاره .
دیگه خیلی دوست داره همش وایسته . مدام رو دو زانو میشینه و میخواد از همه چیز بره بالا . از دستش رو میزها نمی تونیم هیچی بزاریم . دیروز صبح که از خواب بیدار شد همه کاغذای رو میز لپ تاپ رو ریخت رو زمین و باهاشون بازی کرد . پریشب هم رفته بود سراغ اون یکی میز که وسایل تعویضش رو میزارم و با کلی تلاش ذره ذره بسته پوشکش که کشید تا بالاخره افتاد رو سرش . بعدشم شروع کرد پوشکها رو بیرون ریختن .
وقتی داریم با لپ تاپ کار میکنیم میاد و مثل پیشی اینقدر دور و بر میز می چرخه و به هر سیمی که دستش میرسه دست میزنه و می کشه تا بغلش کنیم . وقتی که هم اومد بغل عاشق اینه که شالاب شلوب بزنه رو دکمه های لپ تاپ .
یواش یواش انگار دوست داره نقاشی کنه . خودکار و مداد که دستش میاد شروع میکنه کشیدن روی زمین که انگار بخواد خط خطی کنه .
قربون همه شیرین کاریهات بشیم ما . شیرین عسل و نبات مامان و بابا