هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
هلناهلنا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

فرشته های آسمانی مامان و بابا ، هستی و هلنا

یه دو سه چهار

قرتی من عاشق عینکه . از خالشم یاد گرفته که عینکشو مثل تل بده بالای سرش . اینقدرم ژست میگیره که نگو و نپرس . روی مبل که میره یک دو سه چهار میخونه و بپر بپر میکنه . ازش که بپرسیم خاله ، مامان ، بابا و خلاصه هرکسی رو چند تا دوست داری میگه ده تا خلاصه که خیلی عشقه ...
6 بهمن 1392

بیست و نهم و سی ام دیماه 92

فسقلی چند مدل لباس که خاله و عمو براش آورده بودند رو پروکرد . بعدشم با تل برای خودش تاج پادشاهی گذاشت و حسابی نقاشی و شلوغی کرد . تولد خاله وحیده بیست و پنجم بود ولی چون شرایطش مهیا نبود روز بیست و نهم به صورت غافلگیرانه براش کیک خریدیم و تولد گرفتیم . البته جینگیلی خیلی خسته بود و به این قشنگی خوابیده بود . بعدش که بیدار شد کلاه تولد خالشو بالا کشید و با خوشحالی کیک خورد . شیرین ترین ما عاشق نون خامه ای و شیرینی های خامه ای هستش و وقتی بهش یه شیرینی میدی با انگشت میره توکارش و اینقدر کوچولو کوچولو با انگشتای کوچولوش خامشو میخوره تا تموم بشه . یه روش دیگه قایم شدن جوجه اینه که یه چیزی میکشه رو سرش و صداشم در نمیاد...
1 بهمن 1392

چشم چشم ابرو ابرو

بیست و چهارم دیماه 92 : اینجا خوشگل خانم ما آرایشگر شده بود و اینم ژستش . عاشق هاپوئه و تا می بینه میگه آپ آپ بیست و پنجم دیماه 92 : دختر کوچولوی ما رفته تو کمد دیواری بیست و هفتم دیماه  92 : عاشق چشم چشم دو ابرو هست و میخونه چشم چشم ابرو ابرو ...
28 دی 1392

سفر دیماه 92-سرعین و آستارا

دهم دیماه 92 ساعت 3.5 صبح حرکت کردیم به سمت آستارا و سرعین و اینم فسقلی در ساحل قروق روز آخر در سرعین هستی برای اولین بار به استخر آب گرم قهوه سوئی رفت و کلی تعجب داشت . هوا سرد بود و دختر خوشگل ما هم مریض و بهانه گیر ولی خدارو شکر برگشتنی بهتر شده بود فنقلی در صندوق عقب اینجا هم کلاه عمو عنایت رو گذاشته 2 شب سرعین بودیم و یک شب آستارا و قرتی خانم در مسیر برگشت ...
20 فروردين 1393

شب یلدا

29 آذر نوبت مهمونی دوره خانه ما بود و تصمیم گرفتیم به مناسبت نزدیکی به شب یلدا تدارک شب یلدایی هم ببینیم و دخترم هم حسابی کمک کرد . مثلا یکی از کمک هاش این بود که وقتی خاله وحیده انار دون میکرد نشسته بود تو بغل خاله و از تولید به مصرف انار میخورد . و به همه کارها نظارت میکرد . اینم مدرکش : وقتی هم که مهمانها آمدند با خاله محبوبه حسابی خوش گذروند و کلی عکس انداخت اینم هستی و دوستش سارینا که با هم نمی تونن بازی کنن فقط برای هم ذوق می کنن . و اینم عشق انار خور مامانی اینم دخترم در حال کمک کردن که تا گوشه مبل باز بوده رفته اون پشت و خوشحاله و این هم شب یلدا خونه آنا جون که همزمان ب...
1 دی 1392

تاسوعا و عاشورا

عسل مامان و بابا بیستم آبان واکسن 18 ماهگی اش را زد . قربونش بشم خیلی اذیت شد و دو شب تب داشت . یکی از واکسنها که در پاش زده بودن هم خیلی بد بود دختر خوشگل دو روز درست وحسابی نمی تونست راه بره و بشینه . روز تاسوعا عمه لیلا آش نذری داشت . دختر خوشگل ما هم حسابی به عمش کمک کرد و همه ظرفهای نهار رو خشک کرد . اینم مدرکش ...   روز عاشورا هم با دخترم رفتیم بیرون و دسته دیدیم . برگشتنی به سمت خونه هم علامت هیئت تو کوچه را از نزدیک لمس کردیم . ...
24 آبان 1392

تازه ها

خانم خانما از تکرار هر کاری خسته نمیشه . کلاه این عروسکش رو هی در میاره و میگه در ( یعنی دراومد ) و از اونجائی که خودش نمی تونه درست سرش بزاره همه باید در خدمت خانم باشن و بزارن سرش ... ...
18 آبان 1392

قرتی خانم

 قرتی خانم ما خیلی ناناز شده . همه حرفارو اگه دوست داشته باشه میگه ولی وقتی هم حوصله نداشته باشه فقط با اشاره دست و سر و تاییدیه خودش حرف میزنه . عاشق توپ و توپ بازیه . انقدر بلا شده که از قصد خودشو به کوچه علی چپ میزنه و محل نمیزاره . اینم مدرکش هرچی بهش میگی کو میگه نیش ( یعنی نیست ) دستاشم این شکلی میکنه ... حلقه هاشو میکنه تو پاش و راه میره ... ...
30 مهر 1392