هستیهستی، تا این لحظه: 12 سال و 9 روز سن داره
هلناهلنا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

فرشته های آسمانی مامان و بابا ، هستی و هلنا

ماه رمضان

هستی ناز ما در نمایشگاه غذا واقع در برج میلاد روز 15 مرداد تولد مامان سوری شام رفتیم پارک روز عید فطر 18 مرداد شام خونه خاله محبوبه دعوت بودیم . ...
19 مرداد 1392

ماهی کوچولوی ما

دختر عسل ما عاشق آب بازی است . از ترس اون حمام رفتنمون هم یواشکی شده چون اگه بفهمه زود جوجه اردکشو برمیداره و میاره دم در حمام و انقدر داد و بیداد راه میندازه که منو ببرید حمام . خلاصه که از آب و آب بازی خسته نمیشه . و اینم ماهی کوچولوی ما در ظرفشویی در حال آب بازی اینجا هم که از قیافش میتونید بفهمید چقدر شلوغ پلوغه قربونش بشم . و اینجا مثلا نادم و پشیمان شده ولی خلاصه که آخر سر من یه روزی میخورمش . ...
9 مرداد 1392

دندان چهارم و پنجم

چهارمین دندون دختر گلم از بالا در تاریخ 28 تیر ماه و دندون پنجم هم در تاریخ 7 مرداد خودشون را  نشون دادند . اینم جوجوی گامبوی آلبالو خور ما که داره غر میزنه بازم میخوام دختر خوشگل ما ماشاا.. خیلی شلوغ شده . یاد گرفته از مبل بالا بره و پایین بیاد . وقتی هم که میره رو مبل هی فنر میزنه و بپر بپر میکنه و از اینور به اونور خودشو پرت میکنه و خلاصه حسابی کیف میکنه . راه رفتنش هم ماشاا.. حسابی راه افتاده و کم کم میخواد بدوئه قربونش بشم . عاشقه توپ بازی است و تا توپش رو میبینه میگه پوپ پوپ این جوجو اردکه هم که نماد آب بازی است و همش دلش میخواد بگیره زیر شیر و بشورتش .   ...
7 مرداد 1392

من بلدم با چنگال غذا بخورم

جیگر طلای ما امروز برای اولین بار با چنگال خودش غذا خورد . قشنگ سیب زمینی رو تو چنگال میکرد و میذاشت دهنش و بعد چنگال رو در می آورد . قربون دهنت و دستت  دیگه در راه رفتن مهارتش بیشتر شده و همش از اینور به اونور قدم میزنه . تازه با این تاتی کردنش وسایل و اساب بازیهاشم دولا میشه و برمیداره و باخودش حمل میکنه . وقتی میخواد توپ بندازه یک دو سه میگه . تابشو که می بینه تاپ تاپ میگه . یه کار جدید دیگرش هم بالا رفتن از مبل هست که قشنگ یک پاشو کامل میاره بالا و میندازه رو مبل و با کمک دستاش خودشو میکشه بالا . بعدشم که میاد رو مبل عاشق تکون تکون خوردن هست . خلاصه خیلی شلوغ شده و وسایل رو که از دستش بالای دیوار مبل قایم میکردیم هم ...
28 تير 1392

هلوی خوشمزه

خوشگل ما عاشق میوه است . سیب که میخوره با دندونهای کوچولوش سیب رو رنده میکنه و پوستشو از گوشتش جدا میکنه و میندازه از دهنش بیرون . همچنین عاشق دمپایی هاشه . اونا رو میکنه تو دستش و باهاشون راه میره . تقریبا حرف میزنه البته من منظورش رو می فهمم مثلا به دمپایی میگه پا . توپ و تاپ هم میگه . بیا بیا هم تکه کلامشه . اینم هلوی خوشمزه که همه هیکلشو باید بخوریم . ...
24 تير 1392

دندونی

چهارم تیر ماه جوجه کوچولوی ما دندون سومش هم از بالا داره درمیاد .   پنجم تیر ماه تولد رها بود که البته موقع روشن کردن فشفشه ها ترسیدی و همش بهونه گیری کردی . فضول از پشت مبل رفته بود سراغ کشوی تلفن و وسایلی که اون پشت قایم کردیم . آنا جون 15 تیر ماه برای هستی آش دندونی پخته بود . موقع دادن کادوها و عکس گرفتن جوجه کوچولو گیر داده بود به دست زدن و انقدر دست زد که نشد یه عکس درست و حسابی از بگیریم . ...
16 تير 1392